سایه آفتاب

برای ایستادن،آسمان کم داریم...

سایه آفتاب

برای ایستادن،آسمان کم داریم...

خاطره

سردرگم مانده ام

میان این خیابان های زخمی

و مسیرهایی که

هیچکدام مرا به مقصد نمی رسانند.


بین این ثانیه ها

حرفی

کلامی

       یخ می زند

وقتی با عینک باران زده

در این کافه ی بی رویا

به تلخی آسمان فکر می کنم

و روزهایی که قرار است

هیچگاه اتفاق نیفتند.