سایه آفتاب

برای ایستادن،آسمان کم داریم...

سایه آفتاب

برای ایستادن،آسمان کم داریم...

آسمان فراری

ابرهای بدقول

دیگر نمی بارند.آسمان رنگ می بازد

و شاخه ها را

              به زمین می دوزد.

دره های رانده شده

در زمین فرو می روند.

انگار تمام راههای آسمان را

موریانه ها جویده اند.

 

من

غرق در اینهمه بیگانگی

                          خشک می شوم

و تو

بیداری خود را

به رخ مجسمه های مبهوت می کشی!